
شکوه
=====
به شکوه گفتم برم ز دل یاد روی تو آرزوی تو
به خنده گفتا نرنجم از خلق و خوی تو یاد روی تو
ولی ز من دل چو برکنی، حدیث خود بر که افکنی؟
هر کجا روی وصله ی منی، ساغر وفا از چه بشکنی؟
گذشتم از او به خیره س…
نهفته ام به خیالی که میپزد دل من خمار صد شبه دارم شرابخانه ک…
اخ اخ اینجاش
آفرین
گذشتم از اوووووو
