نیستی
عکسای سوزونده تو قابن ، ماهیای قصه رو آبنلحظه هام افتاده از تابن ، ساعت های کوکیم خوابنخوابن انگار قرص شب خوردن ، انگاری بدجور کم اوردنانگاری صدساله که مردن ، انگاری از یاد منو بردنکه دیگه با من ، کسی مثل قدیم…
Home
Feed
Search
Library
Download