همایون مثنوی-شجریان
بود آیا که خرامان ز درم بازآیی؟ // گره از کار فروبستهی ما بگشایی؟
نظری کن، که به جان آمدم از دلتنگی // گذری کن: که خیالی شدم از تنهایی
گفته بودی که: بیایم، چو به جان آیی تو // من به جان آمدم، اینک تو…
روحت شاد استاد🖤
🔥
به جان آمدم از تنهایی
به که بینم که تویی چشم مرا بینایی