
رفت آن سوار کولی با خود تو را نبرده
شب مانده است و با شب تاریکی فشرده
کولی کنار آتش رقص شبانه ات کو؟
شادی چرا رمیده؟آتش چرا فسرده؟
خاموش مانده اینک خاموش تا همیشه
چشم سیاه چادر با این چراغ مرده
دشت و شب و سیاهی وان غول گ…
دریا ستاره کردی..
کولی دلم گُر گرفته ، توبمان
مى رفت و گرد راهش از دود آه تيره نيلوفرانه در باد پيچيده تاب…
