دریا خندیددر دوردست،دندانهایش کف ولبهایش آسمان.
ــ تو چه میفروشی دخترِ غمگینِ سینه عریان؟
ــ من آب دریاها را میفروشم، آقا.
ــ پسر سیاه، قاتیِ خونت چی داری؟
ــ آب دریاها را دارم، آقا.
ــ این اشک…
Home
Feed
Search
Library
Download