یکی دوتا از شعرهای بیژن جلالی که در سالمرگش خوانده بودم...هوای رفتنم هستافتان و خیزانبه سوئی که نمیدانمو به جائیکه جائی نخواهد بود...فصل تمام شدنهاستهمهچیز به سوی خاطره خودخم شده استو گویی دستیهمهچیز را …
Home
Feed
Search
Library
Download