عجب بادی بروی گلشن آمد
که عمر رفته بازم بر تن آمد
دو چشم کور یعقوب گشته روشن
که بوی یوسف از پیراهن آمد
شب شنبه برفتم بر سر پل
قدمگاه علی باسم دلدل
عرق از سینه ی پاک محمد
چکیده بر زمین حاصل شده گل
دل من بود گرفتار بت جل…
احساس تنهایی رو عمیق میکنه
بهترین قسمت های این سریال این بخش لیلی و بیژن تو روستا بود ❤…
هی وای .....هی وای ی ی ی .....چشمانت را بسته ای حنجره ات را …
عجب موسیقی