بیسر، خواب تو را مىبینم بىپر، به بام تو مىپَرم انگور سیاهم، به بوی دهان تو شراب مىشوم....!صدفها کورند! تو شناور آبهایی، به حسرت صيدى در باران پلك مىزنند. بادها كورند! تو اینجایی، آشیان عقابان را مى…
نمیدونم چرا ولی یاد فرش بافتن افتادم
♥🕊
Home
Feed
Search
Library
Download