باز آی و بر چشمم نشین ای دل ستان نازنین کاشوب و فریاد از زمی…
کز عشق آن سرو روان گویی روانم میرود او میرود دامن کشان من …
وان دل که با خود داشتم با دل ستانم میرود..
یاد خوبان نه چراغ است که خاموش شود...
Home
Feed
Search
Library
Download