نفسم گرفت ازین شب در این حصار بشکندر این حصار جادویی روزگار بشکن
چو شقایق از دل سنگ برآر رایت خونبه جنون صلابت صخره ی کوهسار بشکن
تو که ترجمان صبحی به ترنم و ترانهلب زخم دیده بگشا صف انتظار بشکن
"سر آن ندارد امشب ک…
Home
Feed
Search
Library
Download