در نظر بازی ما بی خبران حيرانند / من چنینم که نمودم دگر ايشان دانند
عاقلان نقطهء پرگار وجودند ولی / عشق داند که در اين دايره سرگردانند
جلوه گاه رخ او ديدهء من تنها نيست / ماه و خورشيد همين آيينه می گردانند
عهد ما با لب …
حکایت فراق
به به
جلوه گاه رخ او دیده ی من تنها نیست/ ماه و خورشید هم این آینه…
خدایا شکرت