دارم می رم
روزها و شب هایم
در رهن تقویمه
تقدیر من اینه
من مغلوب تقدیرم
این تصمیم من نیست
من تسلیم این جاده ام
روزهام همه ترس از
رسیدن شب بود
روز و شبم هر دو
در بند ظلمت بود
این تاریکی ممتد
اسم شب…
دارم میرم!
دارم میرم ...
رفتن به از ماندن
Home
Feed
Search
Library
Download