در دشت بی پایان و خاموشی
من تک درخت خشک و زردم
از خاطر عالم فراموشی
من یادگار باغ دردم
نفرین بر سرگذشتم
که از آن پژمرده گشتم
هر برگ من افسانه ای دارد
غمها و شادی ها
هر دم به یاد آرد
اشک شبها
بر دامانم بارد
دیدارم شاد…
اییییی روحت شاااااااد
چ ارامشی داره صداش روحت شاد
❤️
❤️️