پادِشَه این سرزمین شده ضحاک پلید🖕

اینا حقیقته،شاهنامه افسانه ست.!

پیرو جوکره چون تو تهران بتمن نبود

فکر کنم منظورش از «نمایش‌شهر»، تئاتر شهره. :)))))))))))

چرا اینو زودتر گوش نکرده بودم

نام قطعه : «فردوسی» 
کلام : جی‌سآ
ضرب : امّین
تنظیم : رادیو آماج
تشکل : سبز یعنی رویش
-----------------
Track Name : FERDOWSI
Vocal: G-Sa
Beat : Ammin
Mix & Master : Radio Amaj
Green Means Grow Crew
-----------------


.


تهمتن یه پهلوانه که از شهر شیداهای دل‌شکسته اومده به تهران بزرگ
یه رستم دستانه، با دیگران ناهمسانه و می‌کوشه که بره سوی برداشت درست
می‌مونه تا پایانش، زمان شمارش سامانه، یه کهرمان لاغره با چشم‌های درشت
رخش خودکار دستشه، دوره ازش که خسته شه میتازه شتابان میره حتی تا خان نهم

...
هنگامیکه تو شهر قدم زد و می‌کده‌ای ندید
برآن شد که باده‌ی نابش رو بریزه زمین
پادشه این سرزمین شده ضحاک پلید
کاو‌ه‌ی آهنگر هم تو زندان مُرده همین
...
گردآفرید رو هم گرفته گشت
رستم یکجایی کرد تنها رو رزم
برابری رو شناخت بدون مرز
با بداندیشی گردن ننهاد به اهرمن
...


به دنبال دگرگونی درونیه از ریشه
این جستجو براش همایونی بوده همیشه
نویسندگی با تیشه براش شده یه پیشه
و مایه این شد گمان کنند که روان‌پریشه

...

 در شگفتی زندگانی هاج و واجه
 تنش از زخم‌های پنهانش آش و لاشه
 نه پی تباه‌کاریه نه پی تخت و تاجه
تنها شوریده‌وار هم‌آغوش واژگانه
 ...

شده سراینده‌ی شاهنامه‌ی خودش
گرد اومدن آدم‌های هوشمند دورش
نشست پای دفترش هرشب رو تا خود روز
به پیاله‌گردون گفت بکن ساغر رو پرش
...

همخوان:

"به دل گفت رستم گر امروز جان
بماند به من زنده‌ام جاودان

تهمتن به نیروی جان‌آفرین
بکوشید بسیار با درد و کین"

...

 از بار گناهان گذشته‌اش شرمگین
 تو روانش می‌وزید تندباد سهمگین
 رودابه دل‌نگرانشه زال خشمین
 از بینشش کشیده می‌شه کمان رنگین

 ‏
...


با خط سیاه نوشت روی سپیدی کاغذش
ترازمندی پندار و کردار شده باورش
پای آرمانش می‌مونه می‌گذره از شاهرگش
سیمرغ دم گوشش میگه کنارتم تا تهش 
...

رخشش از آهنه و رنگش از خون
به دلخواهش نچرخیده چرخ گردون
 دم و بازدمش رونده دور پرهون
تا این هنگام زنده مونده به چنگ دندون
...


 
دید تا بوده ستم و جفا داره دنباله
دید سیاوش با خواهش شد کامیاب از سودابه
پیکرش لبریزه از درد هنگامی که بیداره
خوابید و دید سهراب بی‌جان روی دستاشه 


...

سوی جوون ایرانی رفته جنگ‌افزار 
سرمست و پاکوب و دست‌افشان
تو آشوب نمایش‌شهر زد فریاد 
مردم آزاده خروشیدند بر ضحاک

...

با خط سیاه نوشت روی سپیدی کاغذش
ترازمندی پندار و کردار شده باورش
پای آرمانش می‌مونه می‌گذره از شاهرگش
سیمرغ دم گوشش میگه کنارتم تا تهش 

...
میدونست نادونه و کودن نموند
پیرو جوکره چون تو تهران بتمن نبود

هنرجو پیشین اکنون هنرزیست شده
نیزم تا ته تو شغادی که برام دندون تیز کنه


همخوان:

"به دل گفت رستم گر امروز جان
بماند به من زنده‌ام جاودان

تهمتن به نیروی جان‌آفرین
بکوشید بسیار با درد و کین

... 


از آن پس نمیرم که من زنده‌ام
که تخم سخن من پراگنده‌ام

هر آنکس که دارد هش و رای و دین
پس از مرگ بر من کند آفرین"

- فردوسی

FERDOWSI

GMG Crew 🌱❇️
.
پلتفرم ها:
Email: 
green.means.grow.crew@gmail.com
.
Telegram:
t.me/GreenMeansGrow
.
Instagram:
https://www.instagram.com/GMG_crew
.
be Green.

Comments

arash arya

arash arya

Cham

Cham

Alireza

÷

EnEtaph

ممریشا💅

fardan

fardan