
کاش
از شکاف رود خون درآمد ماهتاب
سر از ابرها بیرون آورد
تا بوق سگ جواب نالههایشــــ ! بود
شب بود شب،
که از آسمانها طاعون آمد
سرِ لج گلوی مرغ حق گرفته به تازیان زور
از دودمانش کوهی خاکستر
پی آن جنون ملتهب جوانه میز…
افرین بهتون
عجب کاوری ...
واااااای
🔥🔥
