خسته و پرشانم در غم تو گریانماز همه گریزانم تا نهد زتن جانمتو که گفتی به پیش من بمانچرا چنین نهان مرا به حال خود رها کردیچرا ندیده ای که از دلت فراغ رود به آسمانچه گویدم مرا فدا کردیمگر که جان به لب رسد که یادت از …
Home
Feed
Search
Library
Download