به من گفتی که دل دریا کن ای دوستهمه دریا از آن ما کن ای دوستدلم دریا شد و دادم به دستتمکش دریا به خون پروا کن ای دوستمکش دریا به خون پروا کن ای دوست
کنار چشمه ای بودیم در خواب تو با جامی ربودی ماه از آب چو نوشیدیم…
دلِ من در تنم بی تابه امشب
تو نیلوفر شدی مم اشک مهتاب
Home
Feed
Search
Library
Download