روزگار من و مویش به پریشانی رفت
یک شب ارام رسید یک شب بارانی رفت
یک شب امد من مجنون به جنون افتادم
دل دیوانه خود را به نگاهش دادم
چشم بستم دل مجنون پی لیلا برگشت
چشم بستم که دلم سمت تماشا برگشت
دل گرفتار همان دل
وای ، بینظیره
یک عمر پی یک نظرم
می روم غرق کنم کوه غمی را در خود....