Rawa2

قطعۀ مست | میلاد درخشانی | آلبوم هیچم خبر از هیچ | تاریخ انتشار: 1391

مست - میلاد درخشانی

بخواب ای دختر شیرین،‌ بخواب ای لاله و نسرین

منصور نریمان ـ لالائی

"ای یاوه یاوه یاوه! خلایق مستید و منگ"
.................................................
با چشم ها ز حیرت این صبح نابجای
خشکیده بر دریچه خورشید چهار طاق
بر تارک سپیده این روز پا به زای
دستان بسته ام را آزاد کردم از زنجیرهای خواب
فریاد بر کشیدم
اینک چراغ معجزه مردم تشخیص نیم شب را از فجر
در چشم های کور دلیتان سویی بجای اگر مانده است آنقدر
تا از کیستان نرفته تماشا کنید خوب در آسمان شب پرواز آفتاب را
با گوش های نا شنواییتان این ترفه بشنوید در نیم پرده شب آواز آفتاب را
دیدیم گفتند خلق نیمی پرواز روشنش را اری
نیمی به شادی از دل فریاد بر کشیدند با گوش جان شنیدیم آواز روشنش را
باری من با دهانی حیرت گفتم
ای یاوه یاوه یاوه! خلایق مستید و منگ
یا به تظاهر تزویر میکنید؟
از شب هنوز مانده دو دونگی
ور تائبید و پاک و مسلمان نماز را از چاوشان نیامده بانگی
هر گاو گند چاله دهانی آتشفشان روشن خشمی شد
این گول بین که روشنی آفتاب را از ما دریغ می طلبد
طوفان خنده ها
خورشید را گذاشته میخواهد با اتکا به ساعت شماته دار خویش
بیچاره خلق را متقاعد کند که شب هنوز از نیمه نیز برنگذشته است
طوفان خنده ها
من درد در رگانم حسرت در استخوانم و چیزی نظیر آتش در جانم پیچید
سرتاسر وجود مرا گویی چیزی به هم فشرد تا قطره ای به تفتگی
خورشید جوشید از دو چشمم
از تلخی تمامی دریاها بر اشک ناتوانی خود ساغری زدم
آنان به آفتاب شیفته بودند زیرا که آفتاب تنهاترین حقیقتشان بود
احساس واقعیتشان بود
با نور و گرمیش مفهوم بی ریای رفاقت بود
با تابناکیش مفهوم بی فریب صداقت بود
ای کاش میتوانستند از آفتاب یاد بگیرند که بی دریغ باشند در دردها و شادی هاشان
حتی با نان خشکشان و کاردهایشان را جز از برای قسمت کردن بیرون نیاورند
افسوس آفتاب مفهوم بی دریغ عدالت بود و آنان به عدل شیفته بودند و اکنون
با آفتاب گونه ای آنان را این گونه دل فریفته بودند
ای کاش میتوانستم خون رگان خود را من قطره قطره قطره بگریم تا باورم کنند
ای کاش میتوانستم یک لحظه میتوانستم ای کاش
بر شانه های خود بنشانم این خلق بی شمار را
گرد حباب خاک بگردانم تا با دو چشم خویش ببینند که
خورشیدشان کجاست و باورم کنند
ای کاش میتوانستم… 

دکلمه  ” آفتاب ” از احمد شاملو + متن شعر

از کفم رها شد قرار دل -سه تار و آواز- محمدرضا لطفی

صفحتنا على فايسبوك
https://www.facebook.com/do3souqa/

Composed and written by: Luka
Arranged by :Mohab Samy

بيانو و توزيع موسيقي : مهاب سامى 
ألحان و كلمات : لوكا 

من فيلم الخيط و الحيط للمخرج محمد خالد
www.youtube.com/watch?v=9o6dnBWVSr8&feature=share

Hashrab Hashish

Luka - Hashrab Hashish - هشرب حشيش

Sweet Blasphemy from Birds Requiem Album
Composition Dhafer Youssef
Orchestration Frederic Norel

Dhafer Youssef & Rungis Strings Sweet Blasphemy

Magntophone 4 pistes Tascam Portastudio 414

Par la fenêtre

Jinge Jan جینگ جان - دریا دادور

complete lyrics
http://www.adab.com/modules.php?name=Sh3er&doWhat=shqas&qid=64740



Dhafer yossof 3an ensan

کارهای قشنگ سازیش و اینطور که میشنوید: علی الله وردی
صدا هم اینجانب :)

دامن کشان

علیرضا قربانی - چهارراه استانبول (موسیقی متن)
غم گرد دل پر هنران می‌گردد
شادی همه بر بی‌خبران می‌گردد
زنهار! که قطب فلک دایره‌وار
در دیدهٔ صاحب‌نظران می‌گردد
(عراقی)

4 Rah Istanbul

Alireza Ghorbani - 4 Rah Istanbul

🔘 موومان پنجم | رادیو تراس

✍️ ترانه‌ی «لبت کجاست؟» سروده‌ی محمد مختاری

* محمد مختاری، شاعر، نویسنده و از فعالان کانون نویسندگان ایران بود که در ۱۲ آذرماه ۱۳۷۷ در ماجرای موسوم به قتل‌های زنجیره‌ای کشته شد.

🎼  موسیقی:
Eastern Arnalds - Mahan Farzad

🎶 https://t.me/Terracepodcast

Terrace Podcast

لبت کجاست | رادیو تراس

قلتلي جايي زيارة وحطيت الركوة عالنار
ونطرتك حتى الجارة عرفت شو عندي اسرار
بردت قهوتنا وناموا أهل الحي ونام الليل
فوق مخدات نجومو وعيوني تتخيل خيل
تحملي منك اخبار
وما جاني منك مرسال يسأل عني بهالك البرد
يتطمن كيف الاحوال كيف الشتوية بهالجرد
حتى لما داب التبج رجعت الركوة عالنار
عصفور الصحو الازرق خلاني اسبق حالي
ونزلت نطرتك عالمفرق وصار يضيعني خيالي
حتى النجوم ال بالعالي رميولي القمر زنّار

از کفم رها شد قرار دل -سه تار و آواز- محمدرضا لطفی

jkjk1235

Related tracks