نـــــه‌ ، اعـــــدام نــــه‌ ... به‌ کدامين جرم ناکرده‌ ؟ ميدانم مبنای اعتقادی شما را خوب ميشناسم !؟ .. تاريخ خونبار 1400 ساله‌تان را سرار سرار خون گرفته‌ ... و با خون مردمان آزاده‌ ، آراستيد تاريخ سراسر جعل و خونبار را ...نه‌ کمتر از 33 سال گذشته‌ در طول اين تاريخ پر نفرت و غير انسانی آنگاه‌ که‌ قدرت سياسی را نيز در قبضه‌ء خويش داشتيد تخم کين و نفرت را نسبت بخود بيشتر و بيشتر عامل بوده‌ و کاشتيد ... مطمێن باشيد جاێی ناچار از مکث و توقف خواهيد شد وآن ،، زمانيست که‌ با موج توفنده‌ و غير قابل مهار اعتراضات مردم سينه‌ به‌ سينه‌ خواهيد بود ،، البته‌ اگر شهامت ايستادگی داشته‌ و فرار را بر قرار ترجيح ندهيد ،، .. آنگاه‌ درد شما را درمانی و نوش داروێی نخواهد بود ... اينزمان مردم بر لاشه‌های متعفن شما گذر کرده‌ و خواهند گفت : ای کشته‌ ، که‌ را کشتی که‌ چنين کشته‌ شدی زار !؟ 
هرچند ديکتاتور و نظامهای لجام گسيخته‌ و هار ، را عبرتی از تاريخ نيست .. اما هشدار : همپالکی نزديک خويش را در نظر آريد ، قاێداعظم ، جناب پرزيدنت ،، صدام حسين ،، را ... قذافی را ، و ،، و ... معدود نيستند از اين به‌ درک واصل شده‌ها در تاريخ ايران و جهان ... هر چند فردای فروپاشی قدرت پوشالی نزديک ،، و ، جاێی جهت دفاع ازشما نيست در قبال 33 سال جنايت عليه‌ بشريت و فرزندان اين آب و خاک ،، خصوصا" مردم و جوانان مبارز و شجاع کرد ... اما خاک اين سرزمين را در ،، دم آخر حيات ، با خون بچه‌های ما رنگين تر ننموده‌ ... گردن شما و حاميان جهانی شما ،، کلفت ،، تر از صدام ، شآه‌ ، و ديگران نيست .. فراموش نکنيد ما در تلاشيم اجرای حکم اعدام را برای هميشه‌ ممنوع اعلام نموده‌ و آن نيز ،، قتل ،، بحساب آيذ ، حال شما لباس شرع کثيف برش بپوشانيد .. و ، يا قانون ارتجاعی و ضد انسانی !؟ تلاش در جای دادن خود و همپالکيهايتان در جهت داشتن مکانی در اردوگاههای کار اجباری داشته‌ باشيد .... زيرا ما شما را با ارتکاب اينهمه‌ جنايت ،، اعدام ،، نخواهيم نمود !!؟؟؟ 
................ اعــــــــــــــــدام نـــــــــــــه‌ !!!!! ،،،،،،،،،، با آرزوی پيروزی و احترام عميق ، بديـــــع
کیفر در این جا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب، در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر ... از این زنجیریان، یک تن، زنش را در تب تاریک بهتانی به ضرب دشنه ئی کشته است . از این مردان، یکی، در ظهر تابستان سوزان، نان فرزندان خود را، بر سر برزن، به خون نان فروش سخت دندان گرد آغشته است . از اینان، چند کس، در خلوت یک روز باران ریز، بر راه ربا خواری نشسته اند کسانی، در سکوت کوچه، از دیوار کوتاهی به روی بام جسته اند کسانی، نیم شب، در گورهای تازه، دندان طلای مردگان را شکسته اند. *** من اما هیچ کس را در شبی تاریک و توفانی نکشته ام من اما راه بر مردی ربا خواری نبسته ام من اما نیمه های شب ز بامی بر سر بامی نجسته ام . *** در این جا چار زندان است به هر زندان دو چندان نقب و در هر نقب چندین حجره، در هر حجره چندین مرد در زنجیر ... در این زنجیریان هستند مردانی که مردار زنان را دوست می دارند . در این زنجیریان هستند مردانی که در رویایشان هر شب زنی در وحشت مرگ از جگر بر می کشد فریاد . من اما در زنان چیزی نمی یابم - گر آن همزاد را روزی نیابم ناگهان، خاموش - من اما در دل کهسار رویاهای خود، جز انعکاس سرد آهنگ صبور این علف های بیابانی که میرویند و می پوسند و می خ***د و می ریزند، با چیز ندارم گوش . مرا اگر خود نبود این بند، شاید بامدادی همچو یادی دور و لغزان، می گذشتم از تراز خاک سرد پست ... جرم این است ! جرم این است ,,,,,,,,,,,,اعــــــــــــــــدام نـــــــــــــه‌ ,,,,,,,,,,,,,,!!!!!!!


kampinzendanian