خم زلف تو دام کفر و دین استزکارستان او یک شمه این است
جمالت مُعجزِ حسن است٬ لیکنحدیث غمزهات سحر مبین است
ز چشم شوخ تو جان کِی توان بردکه دایم با کمان اندر کمین است
بر آن چشم سیه صد آفرین باد که در عاشق کشی سحرآف…
نازم به نازه صدای ابدیت
عجب علمیست علم هیئت عشق که چرخ هشتمش هفتم زمین است
Home
Feed
Search
Library
Download