شب شد و افسانه میخواهد دلمقصه جانانه میخواهد دلم
خلوتی با آشنای خویشتنخالی از بیگانه میخواهد دلم
تا دهم گوشی به بانگ نوش مِیگوشه میخانه میخواهد دلم
تا ز خلق و خلق خود بیخود شومباده مستانه میخواهد دلم
بر سر پیمانم…
ای جان..استاد اعظم
Home
Feed
Search
Library
Download