بی عشق، آدمی گنگی خواب دیده است. کسی که عشق را تجربه نکرده، به معنای واقعی کلمه، هنوز متولد نشده است. چنین شخصی به لحا ظ ظاهری، خا رج از زهدان ما در زند گی می کند، اما به لحاظ روحی دچار قبض و گرفتگی ست و درهای وجودش به روی باد  و باران و خورشید بسته است. او در حصار ترس زندانی ست. اگر بسته بمانی ، انرژی هایت در درونت می چرخند، به بی رون جاری نمی شوند و به دریای هستی نمی ریزند.  اگر تماس تو با هستی  ، با آن کل یگانه ، قطع شود، دچار خسران می شوی و احساس بیچارگی می کنی. اگر از جاری شدن بمانی، راکد می شوی ، مرداب می شوی، میمیری ، می گندی، آنگاه دیگر نه رودی پر خروش ، بلکه مردابی گل آلود هستی. ترس، فقط مرگ را در چنته دارد ؛ زیرا کمترین اثری از آثار حیات در آن نیست. اما همین انرژی- اگر گشوده باشی - به عشق تبدیل می شود. درها و پنجره ها ی وجودت را بگشا . نفس بکش. ببین. همان انرژی ، همان آب راکد ، هنگامی که جاری شود ، هنگامی که در بستر رود سرازیر می شود ، به آبی زلال تغییر ماهیت می دهد. جهت جریا ن رود خانه دریا ست. همین جهت است که شفافیت  می بخشد زلال می کند. زیرا  رو به سوی امری متعالی ، قدسی و بی کرانه دارد. زند گی را عاشقانه زند گی کن، نهرا س. اگر زند گی را عا شقانه زند گی کنی، جاودانگی را در لحظه های گذرا تجربه خواهی کرد، اگر زندگی ات را عاشقا نه سپری کنی ، دلت بستر رود خانه ی تمامی شعرهای جهان خواهد  شد، لطیف خواهی شد، شفیق خواهی بود. آنگاه نه تنها خود سعادتمند خواهی زیست، بلکه وجودت برای دیگران سعادتی خواهد بود.
بر گرفته از کتاب اوشو- عشق پرنده ای آزاد رها – ترجمه مسیحا بر زگر


نام من عشق است ، آیا می شناسیدم ؟
زخمی‌ام - زخمی - سراپا می شناسیدم ؟
با شما طی کرده ام راه درازی را
خسته هستم ، خسته ، آیا می شناسیدم ؟
راه شش صد ساله ای از دفتر حافظ
تا غزل های شما ! ها ، می شناسیدم ؟
، این زمانم گرچه ابر تیره پوشیده است
من همان خورشیدم اما ، می شناسیدم 
پای رهوارش شکسته ، سنگلاخ دهر
اینک این افتاده از پا ، می شناسیدم ؟
می شناسد چشم هایم چهره هاتان را
هم چنانی که شماها می شناسیدم

این چنین بیگانه از من رو مگردانید
! در مبندیدم به حاشا ، می شناسیدم
! من همان دریای‌تان ، ای رهروان عشق
رودهای رو به دریا ! می شناسیدم
اصل من بودم ، بهانه بود و فرعی بود
عشق « قیس » و حُسن « لیلا » می شناسیدم

! در کف فرهاد تیشه من نهادم ، من
من بُریدم بیستون را ، می شناسیدم
مسخ کرده چهره ام را گرچه این ایام
با همین دیدار حتی ، می شناسیدم

- من همانم - آشنای سالهای دور
رفته ام از یادتان ... ؟ یا می شناسیدم ... ؟

نام من عشق است ... حسین منزوی

برنامه تکنوازان شماره ۱۴۰
با همکاری اساتید:
حبیب الله بدیعی، مجید نجاهی و جهانگیر ملک
در مایهٔ دشتی

تکنوازان شماره ۱۴۰

nimashokrkordi.mp3

one (spoken).mp3

Words & music & Singer : Kamran Rasoolzadeh 
Arrangement : Jamal Khoddami

Derakht

تکنوازی سه تار چهارمضراب بیات ترک مرحوم هرمزی شنبه یک اسفند 94

Pishnavazi/BakhtiariMusic

Gozashtano Raftane Peyvaste

تنهای تنها-بمرانی

پیام من عشق است

اسکیس کش

منتخب فایل صوتی مولانا خوانی دکتر عبدلکریم سروش

پیام من عشق است

mehram

Recent comments

nanabakh

Related tracks