با شروع قصه ها
زیر این چرخ کبود
توی اون تنگ غروب
یکی بود هیچکی نبود
یکی بود دیده نشد
مثل خواب یک صدا
میون قصه که بود
از من و از تو جدا
باشروع قصه ها
تو جوونی پیر میشی
بجای فرصتامون
واسه فردا دیر میشی
بشنویم قصه هارو
زود…
یاد ناصر عبداللهی افتادم
عجب آهنگی ه حتی بعد از این همه سال
اون چراغ راهنمایی ...
❤️❤️❤️❤️❤️