غم زمانه خورم یا فراق یار کشم به طاقتی که ندارم کدام بار کشم
ورای طاقت است که اشک جاری نشود
واقعا حسه عحیبی داره این اوار بینظیره خدای من
خدای من، روح آدم به پرواز درمیاد
تحریر خشم و عجز... مثل شلاق بر تن برهنه می نشیند.
Home
Feed
Search
Library
Download