شب بود و همه ی چراغا خاموشمیدوییدیم با هم اون شب زیر بارونمیگفتیم کجا رفت همه ی اونآروزهای خوب کودکیامون
سرد بود و محکم دستمو گرفته بودجز صدای ما اون شب پر بود از سکوتخیلی خوشحال بود حرفهای قشنگی میزدحتی یه قدم هم…
Home
Feed
Search
Library
Download