شعر از حافظ
مرا چشمیست خون افشان ز دست آن کمان ابرو
جهان بس فتنه خواهد دید از آن چشم و از آن ابرو
غلام چشم آن ترکم که در خواب خوش مستی
نگارین گلشنش روی است و مشکین سایبان ابرو
هلالی شد تنم زین غم که با طغرای ابرو…
توکافرررر دل نمیبندی.....
غلام چشم ان ترکم که در خواب خوش مستیییییی🩷
جانی جان
قطعا تو تنها صدا رو داشتی که با شنیدنش بدن و روحمون یه حال س…