دیدم تو خواب وقت سحر
شهزاده ای زرین کمر
نشسته رو اسب سفید
می اومد از کوه و کمر
می رفت و آتش به دلم می زد نگاهش
کاشکی دلم رسوا بشه ، دریا بشه ، این دو چشم پر آبم
روزی که بختم وا بشه ، پیدا بشه ، اون که اومد تو خوابم
شهزاد…
آخخخ❤️
❤️❤️❤️👏👏🙌
🔥
این صداها با شاه رفتن