هر بار که عبور میکرد، خودش رو توی یه خاطره از اون خونه و حیاط و خیابون میدید... مثال یه بار خودش رو تو یه بعد از ظهر تابستونی میدید، داره توی دروازه شیرجه میره سمت توپ... دختر همسایه رو میدید که میآد روی نیمکت زرد ک…
Home
Feed
Search
Library
Download