خسته و پریشانم،
در غم تو گریانم،
از همه گریزانم،
تا رهد ز تن جانم
تو که گفتی به پیش من بمان،
چرا چنین نهان، مرا به حال خود رها کردی
چرا ندیدی که از غمت فغان رود به آسمان
چه گویمت مرا فدا کردی
مگر که جان به لب رسد…
Vaaaaaaai
dide bar rahat daram ... :(
lazat bordam