در خانه ایی كه روشنایی فقط عمق تنهایی
را نشان می دهد
به پریزها دست نزن
و در رفاقتی كه از تنهایی دست های تو گرفته می شود، به قلبت دست نزن
این که جوجه ها پشت پای تو می دوند عاشق ات نیستند فقط از تنهایی می ترسند
و در دنیایی که ماهی ها به دنبال دستهایت ،در آنور شیشه می روند
از تنهایی فرار نكن
این نقص احمقانه طبیعت را
به بی نظمی های دیگرش ببخش
در این دنیا
خار هر كاكتوس در دست هایت اتفاقی تصادفی از حواس پرتی های تو نیست
تقصیر تو نیست که گلدان ها یكنفره اند
و كاكتوس ها مجبور شده اند
از كمبود محبت، دست های تو را ببوسند

دلخوانی

دلخوانی اول : بوسه های کاکتوس

.
شانه های دیگری را برای گریه پیدا کن
شانه های دیگری عزیزم
گریه در حمام ،
تنهاترت می كند
.
گاهی دل دریایی می شود كه كشتی ها ترك اش كرده اند
.
اینجا سرزمین عجایب است
و هرچه مهربان تر می شوی ،تنهاتر می شوی
و درست زمانی با افتخار تو را بر دوش می کشند که دیگر جان نداری

روزگار نمی فهمد
بزرگ شده ایم و بوسه های بعد از سیلی دیگر به كار نمی آید

بزرگ شده ایم و تنهایی مانند خاطره ایی تلخ در جشن به سراغ مان می آید
.
ای كاش خدا میان سکوتش این تخت یكنفره را از تو بگیرد
و شبت از جایی آغاز شود که پلک هایش را می بندد
ای کاش فردا که از دست غروب به کافه پناه می بری سیگار تنها هم صحبت تو نباشد
و تاكسی های تك سرنشین كه تو را به گوشه خودت می كشند کمی با خودشان ،غریبه شوند
دعا كن
كه در هم همه آدم ها لااقل صدایمان به مادرمان برسد
 تا شاید کمی از بی کسی های شهر کم کند
.
کسی که دوستت ندارد سایه بانی هم برای باران های تو نیست
بگذار برود و مانند پیراهنی در باد رهایش کن
.
چیزی از آدم ها به دل نگیر
از خانه دلشان می گیرد وبیرون می زنند با کلیدی در جیب خانه را حمل می کنند
مگر ندیده ایی
به پرنده ای که در قفس است غذا می دهد
و احساس مهربانی می کنند 
در رفاقتی که محبت نیست چیزی نیست
 و در سرزمینی که عشق را بازیچه می کنند
انسان ها عابرهای شهری متروک اند
.
فردا پوزخندی به حرف های عاشقانه می زنی و کسی نمی فهمد
 كه در شهر دیگر هیچ کس نیست

پارسا چناری

دلخوانی دوم : سرزمین عجایب

دستور مرگ ربطی به ماشه ها ندارد
به من بگو سرباز پیروز مگر زنده نیست ؟ 
پس چرا در آن پیروزی مرده است
مگر مرگ خنده های تلخ نيست؟
مگر پیروزی چیست جز اینکه شکست خورده ای بر حق باشی؟
یا سیلی خورده ایی باشی که سیلی نزد
او باشي که خیانت دید
و دوستی که پای دلش ماند 
نه اشتباه نمیکنم 
 دشمن وجود ندارد وقتی که تو از خودت گلوله خورده باشی
و ناچار باشی برای هضم گذشته ات قدم به راه فراموشی برداری
به اینکه خسته ی داستانی خوش باش به اینکه دلی را نشکستی خوش باش ، گذشته دادگاه جان ماست
خوش كه غمگيني
خنده ها از بغض ها گریخته اند
این حرفم را روزهای بعد از مرگ عزیزت دیده ای
 همیشه هم خنده های بلند خنده نیستند

#پارسا چناری
موزیک از #محمد #دارابی فر

دلخوانی سوم

دلخوانی سوم : دادگاهِ جان

( (قاتل مهربان
نمی شناسم ات، مثل لحظه كتك خوردن از پدری
كوله بار محبت را با خنجری پاره می كنی
نمي شناسم من ،  قاتلی كه به گلدان ها آب می دهد
در دنیایی كه كینه ی گرگ سیر، نفس آخرین گوسفند را می گیرد كودكی از ته دل می خندد
جهان بر اساس همین تناقض است 
پس انگشت اشاره فقط از حقيقت دور مان مي كند؟
.
فروغ اينجا پر از مهرباناني ست كه هم چنان كه تو را مي بوس اند نقشه هاي أمنيت خودشان را مي باف اند
باور نمي كني؟ 
اگر آخرین بلیط همه ما مهربانان سفری به جهنم باشد
چند شتر بی تقصیر را برای رضایت خدایمان سر می بریم؟
نذر ات قبول ای انسان بدبخت که میان اضطراب و ترس ، اندوه برای جهان را انتخاب می کنی
این بود کودک بی تقصیری که انگشتان کوچکش جهان را لطیف می کرد؟
مگر سیب ها و انار ها برای تو قرمز نشدند
من درک نمی کنم
، مادر مهربانی را که برای فرزندنش فرزندان دیگری را می کشد

اشاره را ساخته ایم تا که خود را قضاوت نکنیم
انگشت اشاره را باید برید
تا که حقیقت که در سوی دیگری نیست نمایان شود
به صورت جهان که نگاه می کنم
هر خنده را پوزخندی بر رنج دیگری می بینم
.
جهان پر از هيتلر است اما باور نميكند 
زيرا كه ديكتاتوران از طرفدارانشان راستگو تراند
 وقتي که دیگر چشم ها دروغ می گویند ، سگ وحشي را بيشتر دوست دارم 
دوست دارم به اوا بگويم ، مهربان گياه خواري كه دوستت دارد كودكان زيادى را كشته است
.
زایش_های_یک_ذهن_مریض
پارسا_چناري#
موزیک : Goodbye Ivan - Éveil

دلخوانی چهارم : قاتل مهربان

در این صفحه دلنوشته ها و شعر هایم را دکلمه میکنم
اما این حقیقت پایدارتر است
که مرگ مرا منتشر خواهد کرد
.
 پارسا چناری
.
مجموعه شعر منتشر شده :
زمزمه های گلادیاتور
.
دلخوانی ها شعر نیستند
دلنوشته ای با تلاشی شاعرانه اند
.

Del khani دلخوانی

Popular tracks