هنگام شب آمد دل در طلب آمد جانم به لب آمد که غم تو به سر نشود
وای از شب هجرانمن سر به گریبانچون شام غریبان چه شبی که سحر نشود
شب و پرده ی راز دل و این سوز و گداز من غرق نیاز تو و آنهمه ناز
شمع عمرم به سحر …
به یاد قدیم
بیست سال پیش اینو گوش میکردم. قبلا فکر میکردم بیست سال خیلی …
Home
Feed
Search
Library
Download