خاموش کردم توی لیوانت خدایم را
شب ها بغل کردم به تو همجنس هایم را
رنگین کمان کوچکی بر روی انگشتم
در اولین بوسه خودم با تو را کشتم
هی گریه میکردم به آن مردی که زن بودم
شب ها دراکولای غمگینی که من بودم
و عشق یک بیماری بدخی…
خاموش کردم توی لیوانت خدایم را
خاموش کردم توی لیوانت خدایم را..و
بعد اأأ تؤؤ الكل خؤؤرد من رأ مسسست خؤأبيدم
بعد از تو لای زخمهایم استخوان کردم