یارم به من گفت ـ گیتا

آهنگ فارسی از تاجیکان تاشکورگان چین

زندگي تكرار ِ تكرار است ـ فریدون فرخ زاد


Qaş qaralır, kölge tutur 
Yavaş-yavaş geceni... 
Könlüm sesde, gözüm yolda,
Gözleyirem men seni... 

Sebrim getdi, harda qaldın? 
Qaş qaraldı, gelmedin...
Belke menim könlümdeki döyüntünü bilmedin... 
A-ah... 
Döyüntünü bilmedin... 

Aydın göyler, uca dağlar, 
Göy meşeler, lal sular
Sizi gördüm, üreyimde 
Aşdı-daşdı arzular... 

Sebrim getdi, harda qaldın?
Qaş qaraldı, gelmedin...
Belke menim könlümdeki 
Döyüntünü bimedin...

Şövket Elekberova - Axşam Mahnısı

سیاوش قمیشی، معین
ترانه سرا: صفا لطفی
آهنگ ساز: سیاوش قمیشی
تنظیم: خشایار احمدیه

پرنده

پرنده ها
به تماشای بادها رفتند
شکوفه ها
به تماشای آبهای سفید

زمین عریان مانده است و
باغهای گمان

و یاد مهر تو 
ای مهربان تر از خورشید
.....

برای اولین توقف زمستانه ی کاکایی ها در دریاچه ی چیتگر

به تماشای آب های سپید - حسین علیزاده

صدای وین از پنجره‌ی گشوده‌ی خانه

خنده

اولین کلمات / شیش و نیم ماهگی

اولین کلمات

صدای اردیبهشتِ این حوالی

Ozodbek Nazarbekov - Kimlar

چه فکر می‌کنی؟
که بادبان شکسته
زورق به گل نشستهای است زندگی؟
در این خراب ریخته
که رنگ عافیت از او گریخته
به بن رسیده راه بسته‌ای است زندگی؟
چه سهمناک بود سیل حادثه
که هم‌چو اژدها دهان گشود
زمین و آسمان ز هم گسیخت
ستاره خوشه خوشه ریخت
و آفتاب در کبود دره‌های آب غرق شد
هوا بد است
تو با کدام باد می‌روی؟
چه ابر تیره‌ای گرفته سینه‌ی تو را
که با هزار سال بارش شبانه روز هم
دل تو وا نمی‌شود
تو از هزاره‌های دور آمدی
در این درازنای خون فشان
به هر قدم نشان نقش پای توست
در این درشتناک دیولاخ
ز هر طرف طنین گامهای رهگشای توست
بلند و پست این گشاده دامگاه ننگ و نام
به خون نوشته نامه‌ی وفای توست
به گوش بیستون هنوز
صدای تیشه‌های توست
چه تازیانه ها که با تن تو تاب عشق آزمود
چه دارها که از تو گشت سربلند
زهی شکوه قامت بلند عشق
که استوار ماند در هجوم هر گزند
نگاه کن
هنوز آن بلند دور
آن سپیده، آن شکوفه زار انفجار نور
کهربای آرزوست
سپیده ای که جان آدمی هماره در هوای اوست
به بوی یک نفس در آن زلال دم زدن
سزد اگر هزار بار بیفتی از نشیب راه و باز
رو نهی بدان فراز
چه فکر می‌کنی؟
جهان چو آبگینه‌ی شکسته‌ای است
که سرو راست هم در او شکسته می‌نمایدت
چنان نشسته کوه در کمین دره‌های این غروب تنگ
که راه، بسته می‌نمایدت
زمان بی‌کرانه را
تو با شمار گام عمر ما مسنج
به پای او دمی است این درنگِ درد و رنج
به سان رود
که در نشیب دره سر به سنگ می‌زند رونده باش
امید هیچ معجزی ز مرده نیست
زنده باش!
هوشنگ ابتهاج

ه. الف. سایه
نام اصلی شعر: زندگی
کتاب: تاسیان

زندگی - ه.ا.سایه

قناری گفت: ــ کُره‌ی ما
کُره‌ی قفس‌ها با ميله‌های زرين و چينه‌دانِ چينی.

ماهی‌ سُرخِ سفره‌ی هفت‌سين‌اش به محيطی تعبير کرد
که هر بهار
متبلور می‌شود.

کرکس گفت: ــ سياره‌ی من
سياره‌ی بی‌همتايی که در آن
مرگ
مائده می‌آفريند.

کوسه گفت: ــ زمين
سفره‌ی برکت‌خيزِ اقيانوس‌ها.

انسان سخنی نگفت
تنها او بود که جامه به تن داشت
و آستينش از اشک تَر بود.

قناری گفت - احمدشاملو

کنسرت لباسخوانی در شانزدهم آذرماه سال هزارو سیصد و هشتاد و هشت در دانشگاه هنر اصفهان روی صحنه رفت و در همان حال فیلمبرداری شد که با کارگردانی ارژنگ آقاجری به صورت فایل های تصویری تدوین شد.

این آلبوم شامل هفت اپیزود می باشد که به ترتیب با نام های:ویترین –روسری خوانی-آستین خوانی-پیراهن خوانی-دامن خوانی- روسری آبی و قطعه بی کلام کت ساخته شده است.

در این کنسرت مرتضی بصراوی نقاش و مجسمه ساز اصفهانی در پس زمینه نوازندگان روی پرده تصویری انتزاعی را نقاشی می کند.

.اشعار این کنسرت را بابک رجبی ازبین سروده های شاعران معاصر ایرانی مثل احمد شاملو-علی اسد الهی-علیرضا بدیع-مهدی جهاندار-غلامرضا بروسان ومحسن آزادی برای این کنسرت انتخاب کرد.

اسم این مجموعه توسط مدیر اجرایی آن جواد قبادی با عنوان -لباسخوانی- انتخاب شد.

آهنگسازی ، تنظیم قطعات و ساخت و تهیه سازهای خاص مثل کمان حلاجی و زیپ نیز بوسیله بابک رجبی و سینا فرزادی پور انجام شد.

سارا حمیدی ، رسول آزادوار، سانازسادات حمیدی، مریم صمیمی، سینا فرزادی پور و بابک رجبی خوانندگان و نوازندگاه لباسخوانی بودند.

لباسها به عنوان نزدیک ترین اشیا به انسان می توانند منبع ایجاد احساس و الهام خوبی برای بیان هنر باشند. مولوی در یکی از غزلهایش بدن را به عنوان قفس و لباسی برای روح و جان قلمداد می کند و می گوید: -مرغ باغ ملکوتم نیم از عالم خاک چند روزی قفسی ساخته اند از بدنم-اینجا بدن لباسی تنگ برای جان آدمی است ومن فکر کردم که لباسها به عنوان لایه ی سوم روی بدن می توانند مایه ی آرامش تن باشند و روح.این می تواند شاعرانه ترین تعبیر برای لباسخوانی باشد.

البته یک دغدغه دیگر هم برای نوع ساخت و اجرای لباسخوانی وجود داشت اینکه ابزار و اشیا قدیمی و حتی موسیقی سنتی می توانست به عنوان آثاری پشت ویترین قرارداده شود و از جنبه کارکردی به جنبه ی موزه ای و دیدنی تغیر ماهیت داده باشد.

پس از ساخت و اجرای لباسخوانی موضوع ماشین لباسشویی که تا حدی ماشینی تر و مدرن تر به نظر می رسید پیش آمد در اصل دنبال جایی می گشتم که این لباسها بتونند کنار هم جمع شوند و یا با هم به گفتگو بنشینند جایی مثل کمد لباس یا چمدان.

پیش دوستان و شاعران دنبال شعر یا لیریک می گشتم که ایده ی ماشین لباسسشویی بوسیله محمد رفیعی مطرح شد.

ماشین لباسشویی کاری است که تکرار و دوران ملودی ها را در بردارد.خشکی خیسی نرمی وزبری صداها را دربردارد.تمیزی وکثیفی تکرار تاریخ و گشت فصول وچرخش زمین و مراجعت همیشگی معشوق و موارد زیادی از این دست را در بردارد.گروه نوژان در بهار سال هزار وسیصد و نود موسیقی ماشین لباسشویی را ضبط کرد و در همان سال کلیپ آن با کارگردانی ارژنگ آقاجری ساخته و تدوین شد.

02-roosarikhani لباس خوانی

04-Pirhan-khani لباس خوانی

آیدا شاملو
آلبوم آفتاب های همیشه

07- Shabaneh  شــــــبانه - آیدا شاملو

Aşıq Hüseyn Saraçlı 1916-cı ildə Gürcüstan Respublikası Bolnisi rayonunun Saraçlı kəndində Borçalının məşhur şəxslərindən olan Qurban kişinin ailəsində doğulub. Atası 1931-ci ildə kolxoz quruculuğu dövründə rus bolşevikləri tərəfindən güllələnib.
Natamam orta təhsilini Saraçlı məktəbində alan Hüseyn onu sözün əsl mənasında şöhrətin zirvəsinə qaldıran, adını bütün Qafqazda, Türkiyə və Orta Asiyada dillər əzbəri edən aşıqlıq sənətinə hələ lap gənc yaşlarından başlayıb. Saz tutmağı Saraçlıda Aşıq İsmayıldan öyrənib, Aşıq İbrahim Quşçunun və Sarvan Bayramın yanında püxtələşib. Borçalının məşhur söz ustaları Faxralı Şair Nəbinin və Şair Ağacanın Allah vergisi ilə yoğrulmuş istedadından bəhrələnib.

sanaz hp

Popular tracks