میگن اسبت رفیق روزِ جنگه
مو میگویم از او بهتر تفنگه
سوارِِ بی تفنگ قدرت نداره
سوار وقتی تفنگ داره سواره
تفنگ دسته نقرهام رو فروختم
برای وی قبای ترمه دوختم
فرستادم، برایم پس فرستاد
تفنگ دسته نقرهام داد و بیداد، داد و بی…
به سازوم خنجری نیشش ز فولاد / بزنوم بر چشم تا دل گردد آزاد
دفعه پنجاهمه دارم پشت سر هم گوش میدم🥲
از او بهتر تفنگه اي داد بي داد
از خود و بیگانه جفادیده ام