شعر: محمدعلی بهمنی
ساده بگم ساده بگم
ساده بگم دهاتی ام
اهل همین نزدیکیا
همسایه ی روشنی و
همخونه ی تاریکیا
ساده بگم ساده بگم
بوی علف می ده تنم
هنوز همون دهاتی ام
با همه شهری شدنم
باغ غریب ده من
گلای زینتی نداشت
اسب …
عجب نوستالوژی
چاقال از تو دهاتی ترم مگه داریم
امشب با این آهنگ رفتم به بچگیام...کاستشو داشتم...یادش بخیر �…
یادش بخیر چه دورانی داشتیم با این اهنگا