یک روز از خواب پا می شی می بینی رفتی به باد
هیچ کس دور و برت نیست همه رو بردی ز یاد
چند تا موی دیگه ات سپید شد ای مرد بی اساس
جشن تولد تو باز مجلس عزاس بریدی از اساس
قوز پشتت بیشتر شد شونه هات افتاده تر
پیرامونت رو بب…
من آزادانه وحشیم میگم از آزاده بپرسی ها
سوختن پیرامون دور و بر من ،شعله من بودن را آرزوست
رفتییییی به باددددد
سلطان