این روزها تنها یک چیز کم شده است: مادرم. اینجا دیگر کم می آورم. بغض مثل یک غده ی سرطانی تمام گلویم را می گیرد. پای لپ تاپ نشسته بودم. چه چیزی می دیدم و لبخند می زدم، نمی دانم. اما بعد انگار خودم را دیدم که چطور لبخند می …
فکر کردن با این صراحت به زندگی به کل اونو غیر ممکن میکنه. ه…
واقعا قشنگ بود دمت گرم❤️🔥🌟😍
شاهکار
و چه مرگی در این متن خوابیده