دلا از دست تنهایی به جونوم؛ ز آه و ناله ی خود در فغونُم…شوان تار از درد جدایی؛ کره فریاد مغز استخونمعزیزون از غم و درد جدایی…به چشمونم نمونده روشنایی…فلک کی بشنوه آه و فغونم؛ به هر گردش زنه آتش به جونوم…یک عمری بگذر…
ای جانااااا
مو که افسرده حالم ، چون ننالم ...؟؟؟؟
Home
Feed
Search
Library
Download