با یاد نیماسرایندۀ «آی آدمها»
ما، همان جمع پراکنده . . .
موج، می آمد، چون کوه و به ساحل می خورد ! از دل تیره امواج بلند آوا، که غریقی را در خویش فرو می برد، و غریوش را با مشت فرو می کشت، نعره ای خسته و خونین ، بش…
Home
Feed
Search
Library
Download