شعر: رهی معیریچنانم بانگ نی آتش بر جان زد كه گویی كس آتش بر نیستان زد مرا در دل عمری سوز غم پنهان بود نوای نی امشب، بر آن دامان زد نی محزون داغ مرا تازهتر از لاله كند ز جداییها چو شكایت كند و ناله كند كه به جانش…
Home
Feed
Search
Library
Download