دلم تنگ استدلم میسوزد از باغی که میسوزدنه دیدارینه بیدارینه دستی از سر یاریمرا آشفته میداردچنین آشفته بازاریتمام عمر بستیم و شکستیمبه جز بار پشیمانی نبستیمجوانی را سفر کردیم تا مرگنفهمیدیم به دنبال چه هستیم…
Home
Feed
Search
Library
Download