چون ساغر بشکسته امدر خون دل بنشستهامبگسستهام از عالمیبا مهر تو پیوستهام
چو اسیر دام تو امرام تو ام، ای محرم رازممنم آن شمعی که ز شبتا به سحر در سوز و گدازمای فتنه بکش یا بنوازم
بی گناهم، بده پناهمکز موی تو …
Home
Feed
Search
Library
Download