و حتی نیستستون شن برشانه های برف گرفته ی زاگرس که تکیه کند باران سرزمین من و نیمکتی بر البرز که بنشیند گاهی ابر پس صندلی گذاشته ام در بالکن دست های باران در دستم سرد بفرمائید بنشینید باران بالا بلند من قالیچه ان…
Home
Feed
Search
Library
Download