زلف را شانه مزن ، شانه به رقص آمده استمن که هیچ... آینه ی خانه به رقص آمده است
من و میخانه ی متروک جوانسالی هاساقی بی می و پیمانه به رقص آمده است
مردم شهر نظرباز و تو در جلوه گرییار می گرید و بیگانه به رقص آمده است…
Home
Feed
Search
Library
Download