❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️❤️

دلخواه سنتي

تک نوازی پیانو

تصنیف: خوشه چین
آهنگساز:روح الله خالقی
آواز:غلامحسین بنان

خوشه چین ؛ روح الله خالقی ، غلامحسین بنان

در خدمت حضرت ابوالحسن خرقانی

بداهه نوازی سه تار در بیات اصفهان- سه تار: امید انارکی-سه تار عبایی ساخته ی امید انارکی

بیا بیا که مرا با تو ماجرایی هست	  	بگوی اگر گنهی رفت و گر خطایی هست
روا بُوَد که چنین بی‌حساب دل ببری؟        	مکن که مظلمۀ خلق را جزایی هست

به کام دشمن و بیگانه رفت چندین روز	           	ز دوستان نشنیدم که آشنایی هست
کسی نماند که بر درد من نبخشاید	   	کسی نگفت که بیرون از این دوایی هست

آواز گناه عشق همایون شجریان

Masnavikhani

مرا ز چشمت افکندی دگر چه می‌خواهی
به دیگران دل می‌بندی دگر چه می‌خواهی

ز عشق و یاری ای زیبا سخن مگو با من
تو کز غم من خرسندی دگر چه می‌خواهی

به دلم از سوز عشقت آذرها دارم
ز غمت بر جان زارم اخگرها دارم

به عشقت ای گل دل بستم دگر چه می‌خواهی
من از تو پیمان بشکستم دگر چه می‌خواهی

کنون که از پا افتادم در این سرای غم
بیا بگیر ای مه دستم دگر چه می‌خواهی

در دل شب اخگر بارم تا روشن گردد شام تارم
گر بشکستی پیمانت را من از مهرت کی دل بردارم

مرا ز چشمت افکندی دگر چه می‌خواهی
به دیگران دل می‌بندی دگر چه می‌خواهی

غلامحسین بنان - آلبوم راز نگاه - آهنگ - دیگر چه می‌خواهی

ما در ره عشق تو اسیران بلاییم کس نیست چنین عاشق بیچاره که ماییم بر ما نظری کن که در این شهر غریبیم بر ما کرمی کن که در این شهر گداییم وجدی نه که بر گرد خرابات برآییم زهدی نه که در کنج مناجات نشینیم نه اهل صلاحیم و نه مستان خرابیم اینجا نه و آنجا نه چه قومی...م و کجاییم حلاج وشانیم که از دار نترسیم مجنون صفتانیم که در عشق خداییم ترسیدن ما چون که هم از بیم بلا بود اکنون ز چه ترسیم که در عین بلاییم ما را به تو سریست که کس محرم آن نیست گر سر برود سر تو با کس نگشاییم ما را نه غم دوزخ و نه حرص بهشت است بردار ز رخ پرده که مشتاق لقاییم دریاب دل شمس خدا مفخر تبریز رحم آر که ما سوخته داغ خداییم گلستان جای تو ای نازنیننم مو در گلخن به خاکستر نشینم چه در گلشن چه در گلخن چه صحرا چو دیده واکرم جز ته نوینم زعشقت آتشی در بوته دیرم در آن آتش دل و جان سوته دیرم سگت ار پا نهد بر چشمم ای‌دوست بمژگان خاک پایش روته دیرم هزاران غم بدل اندوته دیرم هزار آتش بجان افروته دیرم بیک آه سحر کز دل برآرم هزاران مدعی را سوته دیرم غم عالم همه کردی ببارم مگر مو لوک مست سر قطارم مهارم کردی و دادی به ناکس فزودی هر زمان باری ببارم به آهی گنبد خضرا بسوجم فلک را جمله سر تا پا بسوجم بسوجم ار نه کارم را بساجی چه فرمائی بساجی یا بسوجم بدل درد غمت باقی هنوزم کسی واقف نبو از درد و سوزم نبو یک بلبل سوته به گلشن به سوز مو نبو کافر به روزم فلک کی بشنود آه و فغانم بهر گردش زند آتش بجانم یک عمری بگذرانم با غم و درد بکام دل نگردد آسمانم بی‌ته گلشن چو زندان بچشمم گلستان آذرستان بچشمم بی‌ته آرام و عمر و زندگانی همه خواب پریشان بچشمم خوش آن ساعت که دیدار ته وینم کمند عنبرین تار ته وینم نوینه خرمی هرگز دل مو مگر آن دم که رخسار ته وینم مو که آشفته حالم چون ننالم شکسته پر و بالم چون ننالم همه گویند فلانی چند نالی تو آیی در خیالم چون ننالم

محمد معتمدی غزل منسوب به مولوی

زده شعله در چمن در شب وطن خون ارغوان ها

تو ای بانگ شور افکن تا سحر بزن شعله تا کران ها

که در خون خستگان دل شکستگان آرمیده طوفان

به آیندگان نگر در زمان نگر بردمیده طوفان

قفس را بسوزان رها کن پرندگان را بشارت دهندگان را

که لبخند آزادی خوشه شادی تا سحر بروید

سرود ستاره را موج تشنه با آهوان بگوید

ستاره ستیزد و شب گریزد و صبح روشن آید

زند بال و پر ز نو آن کبوتر و سوی میهن آید

گرفته تمام شب شاخه ای به لب سرخ و گرده افشان

پرد گرده گسترد دانه پرورد سر زند بهاران



خون ارغوان ها - گروه کر بهار

همایون شجریان - هوای گریه

ترانه‌ای قدیمی‌ از استاد شجریان با لهجه شیرین مشهدی

بهار اومد
محمد رودگر
شعر و آهنگ : همایون اسدی

Mohamad Roudgar-Bahaar Oumad

اسدالله ملک

آواز شجريان روی غزل سعدی در نوا
اجرای کنسرت گروه عارف در بن
گفتم آهندلی کنم چندی
ندهم دل به هيچ دلبندی
وانکه را ديده در جمال تو رفت
هرگزش گوش نشنود پندی

آواز نوا؛ غزل سعدی

با صدای مهدی اخوان ثالث
آهنگساز: مجید درخشانی

-------------
دیدی دلا که یار نیامد
گرد آمد و سوار نیامد
 
بگداخت شمع و سوخت سراپای
وآن صبح زرنگار نیامد
 
آراستیم خانه و خان را
وآن ضیف نامدار نیامد
 
دل را و شوق را و توان را
غم خورد و غم گسار نیامد
 
آن کاخ ها ز پایه فرو ریخت
وآن کرده ها به کار نیامد
 
سوزد دلم به رنج و شکیبت
ای باغبان بهار نیامد
 
بشکفت بس شکوفه و پژمرد
اما گلی به بار نیامد
 
خوشکید چشم چشمه و دیگر
آبی به جویبار نیامد
 
ای شیر پیر بسته به زنجیر
کز بندت ایچ عار نیامد
 
سودت حصار و پيك نجاتي
سوي تو وآن حصار نيامد

زی تشنه کشتگاه نجیبت
جز ابر زهربار نیامد
 
یکّی از آن قوافل پر بار- 
- ران گهرنثار نیامد
 
ای نادر نوادر ایام
کت فرّ و بخت یار نیامد
 
دیری گذشت و چون تو دلیری
در صف کارزرار نیامد
 
افسوس کان سفاین حرّی
زی ساحل قرار نیامد
 
وآن رنج بی حساب تو درداک
چون هیچ در شمار نیامد
 
وز سفله یاوران تو در جنگ
کاری بجز فرار نیامد
 
من دانم و دلت که غمان چند
آمد ور آشکار نیامد
 
چندان که غم به جان تو بارید
باران به کوهسار نیامد

پوریا اخواص ـ تسلی و سلام

بعضی روزا هست که دلت گرفته. بعد مجبوری بری استودیو و بخشی از آلبومت رو ضبط کنی.اولش با خودت فکر میکنی حتما بد میشه و مجبوری بعد کلی وقت ، بی خیال بشی و یه روز دیگه بری برای ضبط. ولی وقتی اون کار رو ضبط میکنی و گوش میدی میبینی که همچین بدی هم نشده. بعد کم کم میبینی که نه بابا! خوب شده اصلا. بعد هر وقت دلت میگیره حتی سالها بعد هم که دلت میگیره، از بین تموم کارات میشینی اون تراک رو گوش میدی!

خوشه چین ؛ روح الله خالقی ، غلامحسین بنان

Musique Iran 4

Recent comments

Frood

ALiREZA BEiRANVAND

Sana Z

Related tracks