دل بردی از من به يغما، ای ترک غارتگر من
ديدی چه آوردی ای دوست، از دست دل بر سر من
عشق تو در دل نهان شد، دل زار و تن، ناتوان شد
رفتی چو تير و کمان شد، از بار غم پيکر من
میسوزم از اشتياقت، در آتشم از فراقت
کانون من، سينه …
اوج لذت 💙
میسوزم از اشتیاقت....در آتشم در فراغت
بسیار جانگداز و زیبا .. دیگر تکرار نخواهد شد....
جان کلام را. به نمایش میگذارد