زندگی با تو چه دیدن دارد            قصۀ هستی شنیدن دارد
باغبان دل من می گوید     غنچۀ عشق تو چیدن دارد
برسربام خیالت هرشب     مرغ دل شوق پریدن دارد

خوشا من را که تو یاری      خوشم دل را تو دلداری
تو دردی و تو درمانی      تو هم اینی و هم آنی

ماندنی شد نقش تو در خاطرم      خاطرات تو کشیدن دارد
حرف شیرین تو چون آید به گوش      طعم آن حرف چشیدن دارد
نفسم همچو نسیم سحری     به تنت میل وزیدن دارد

دل من وقت دعا می گوید      به وصال تو رسیدن دارد
بعد یک بادۀ بی پروایی      خندۀ مست تودیدن دارد
اولین حرف نگاهت خوانده ام       حرف آخر چه شنیدن دارد

خوشا من را که تو یاری      خوشم دل را تو دلداری
تو دردی و تو درمانی      تو هم اینی و هم آنی
آمریکا 2003

Fresh Breeze

The Last Word

The Last Word حرف آخر

دوستی برایم گفت که وقتی انقلاب شد من و بچه ها از ایران آمدیم بیرون
شوهرم نیامد...  برای خودش سرگرمی داشت!!! هرازگاهی می آمد اینور دنیا دیدن ما و برمی گشت به زندگی اش درایران.  به هیچکس در آمریکا ازروابط بین خودمان نگفته بودم...  اطرافیانم خیال می کردند همه چی آرومه ...
بعد ازمدتها ازم خواست که برگردم ایران ...به این امید که بتوانیم با هم زندگی کنیم
رفتــــم...   دیدم  اون هنوزهمان عادتهای قدیم اش را دارد اما مــــن    مـــــن قدیمی نیستم

من و تو بـا هم و اما چه جداییم من و تو       دستامون تو دست هم فاصله داریم من و تو
همه از قصۀ عشق ما دوتا پرسیدن          مـات و مبهوب بدنبال جوابیـــم من و تو 
                                 تو بگو کجای کاریــــم من و تو 
همه می گن چه نجیب و با وفاییم من و تو      دوتا دلدادۀ بی چون و چراییم من وتو 
تو بدنبال هوس منم پی عشق دیگـــــــه         نمیــدونن که تو فکر جداییــــم من و تو 
                                 تو بگو کجای کاریـــم من و تو
 گشتم و گشتم و گشتم  ترو پیدا کردم                 به خیالم که دوای دل تنــــها کردم
چند تا آرزو رو از کنج دلم کنار زدم            به چه سختی واسه تو دوباره جا وا کردم 
اما دیدم که خیلی جای دل تنگ شده               دل دیونه به تنهایی ها پابــــــــــــند شده
بعد این همه جدایی چه جوری برگردم              تو همونی که بودی فقط دلت تنگ شده
نامه اومد که باید حرف خودم باشه و بس      نامه دادم که یک عمریه همین بوده و بس
اما من مــــن قدیمی نیستم.... طاقتم تموم شده... افتادم اینجا ازنفس
آمریکا 1994

My Man

Ba Ham O Tanha

Together But Alone باهم و تنها

خوشبخت کسی است که با آنچه که دارد خوشحال است و به سادگی خوشحال می شود دلخوشی از دلخوشی های ساده ی یک رابطه صحبت می کند 
یک نگاه عاشقانه،  یک کلام عاشقانه ، یک بوسه و یک آغوش عاشقانه 

من دلم به یک نوازش     یه نگاه پر ز خواهــــش 
یک کلام پر محبت        پرعشق و پرســـــــازش                   خوش خوش بود
من دلم تو این زمونه     به نگاهی عاشقونـــــــــه
به گل سرخ قشنگی        که میومـــد در خونــــــه                   خوش خوش بود
دلم خوش باز دلم خوش باز دلم خوش         به این سادگی ها دل می شه سر خوش

هرازگاهی که رنجیدم من از تو                       به قهر گفتم که دلگــیرم من از تو
گل بوسه بذار لای یه دستمال                         که داره بوی خوبی از تــــــــن تو
بده دستم که یاد مـــــن بــــیاره                       تمام خاطرات خـــــوش و از تــــــو
دلم خوش باز دلم خوش باز دلم خوش         به این سادگی ها دل می شه سر خوش

یه وقتی رو با من به سر کـــــــن                  تو از تن خستگی ها مو بــــدر کن
بگیر دستای سردم و تو دستات                  بگو دوستم داری میون حـــرفهات
بگو دلم خوشه به دلخوشیـــهات                 دلم خوشه به عشق و سادگیهــــات
دلم خوش باز دلم خوش باز دلم خوش         به این سادگی ها دل می شه سر خوش
                                                                                     آمریکا 1997

Delkhoshe

Delkhoshi دلخوشی Bliss

Parishan Melody Koocheye Lor Azari  بیژن بیژنی

یه روزی فاصله هارو بر می دارم              همه جاده هارو پشت سر می گذارم
جای دیوارای سنگی و بلند من                   گلهای یاس و اقاقیا می کارم
قلبمو توی یک گلدون گلی                         کنار حوضچۀ ماهیها می کارم
یکی از همین روزا میام سراغت              یه سبد خاطره با خودم میارم
یه خونه با گل کاغذی می سازم               همۀ دارو ندارم و میذارم
قلبمو توی یک گلدون گلی                      کنار حوضچۀ ماهیها میکارم
تاهوای خونه مون بهار بمونه               دست پاییز ازما دوتا دور بمونه
یه مترسک از تو باغهای قدیمی           می گذارم گوشۀ پشت بوم خونه
رفته پاییز بذارین بهار بمونه               عطر خوب تن تو اینجا بمونه
میرم و خورشید و بی خبر میارم          دوسه روزی پیش ما دوتا بمونه
یه قناری دم درگاهی می ذارم              همه آوازهای خوبشو بخونه
قاصدک ها رو می گم خبر بیارن           از گل و شاپرکهای توی خونه
بادو می گم که بگه به ماه و مهتاب             که یه وقت شب نیاره به چشممون خواب
عروسکهاتو واسه بازی میاریم                  زیرآسمون آبی می خوریم تاب
سربگذار رو دامنم هرچی که خواستی          قصه می گم که نشی خسته و بی تاب
می خوام تو باغ خونمون همه گلهای اطلسی    سرتوسرا در بیارن دیگه نترسن از کسی
خانم گلهای پونه ... پا بگیرن تو خونه            نسیم بیاره بوی نرگس مست و خونه
گلهای سرخ و نسترن... که از همه قشنگترن
نگاه تو چشمات بکنن ...نگن که از تو بهترن
قصۀ دوری مادوتا تموم شد            آسمون خونه مون رنگین کمون شد
                                                                               آمریکا  1992

Haft Setareh

Baraye Dokhtaram

Baraye Dokhtaram  برای دخترم For my Daughter

محرم اسرار از عشقی صحبت می کند که در آن تمامی گفتنی ها - گفته شده و رازی پنهان نیست وحالا دیگر تمام شدن آن رابطه فقط از دست  دادن یک عشق نیست  بلکه از دست دادن محرم اسرار است...   درکنار من بمان  ورنه ترا تهمت زنم
محرم اسرار من با راز من بگریخته

ای تو در اشعار من شوری دگر بر ریخته
ای تو شه بیت و من از هر مصرعش بگریخته
از تو آخر شرم اشعارم به پرواز آمده
پرزنان از شعر بی پروای من بگریخته
با من از من آشنا تر       از خود من همصدا تر
با توام با بال پرواز      ازفراترها فراتر

ای طلوعت بر دلم نوری دگر بر ریخته
تو شکوه صبح و من از هر غروب بگریخته
لحظه ای شد هر شبم تا صبح و چون آنـــی گذشت
با تو خواب از چشم خواب آلوده ام بگریخته

ای تو با من آشناتر از طپش های دلم
بی تو جان از پیکر تنهای من بگریخته
از تو در پیمانه ام شوق امید و زندگیست
رنگ سرد وحشت از فردای من بگریخته

تازه از راه آمده با روح من آمیخته
نظم اشعارم زهم پاشیده و بگریخته
در کنار من بمان ور نه ترا تهمت زنم
محرم اسرار من با راز من بگریخته
                                  آمریکا 1992

Mahram-e Asrar

Mahram-E Asrar محرم اسرار Confidant

ایهالناس خاک غربت خانه نیست              مرغ آزادی دگر درخانه نیست
من دلم در حسرت یک آشناست                خانه اما دست صاحبخانه نیست
من که گفتم خاک غربت خانه نیست

اهل ویرانۀ  ایرانم من             می روم روزی نمی مانم من
گرچه صاحبخانه لطفم می کند       سرخوش و مستم که مهمانم من
خاک من بویش گلاب قمصر است             عطر آن بهتر زمشک و عنبر است
خاک باران خورده اش بوی بهشت             هربهارش با خزان همبستر است
چشم همشهری سلام ام می کند            گوش برحرف و کلام ام می کند
تا بمانم دور از چشم و نظر                وان یکادی را بنام ام می کند
خندۀ گرمی نثارم می کند                با نگاهی بی قرارم می کند
مهربانی و صفا و عشق را                هرچه هست در کوله بارم می کند
کس چه می دانست دست سرنوشت
می کند جانم جدا از آن بهشت
کودکم پرسد زمن اهل کجاست   گویم ایران پرسدم اینجا چراست  
گویدم سبز و سفید و سرخ فام    پرچمی اینجا نمی بینم به بام 
کودکم پرسد چرا در غربتیم     تا به کی در آرزو و حسرتیم
بی جوابم نیمی از جانم جداست 
ایهالناس نیمۀ دیگر کجاست  
                                                     آمریکا 1993

Zananeh

Khaak

Khaak  خاک Homeland

شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمع اند     ای دوست بیا رحم به تنهایی ی ما کن
  (شوکت بخارایی /اصفهانی)
داستان عاشقانۀ من امّــــــــا داستان عشق های جابجا و نابجا ست

شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمع اند
گل عاشق پروانه   پروانه چو دیوانه
کولی صفت یاغی هردم سوی یک باغی

پروانه گذشت از گل    دل داد به یک بلبل
شد عاشق اشعارش   دل داد به دلدارش
هرچند که حزن انگیز    رقصید به آوازش

بلبل همه آوازش پرماتم و پر غم بود
آخردلک بلبل پیش دل اون گل بود
آواز غم انگیزش از خار تن گل بود

شمع زار و پریشان حال        شمع سوخته دل گریان
عاشق به سه تاشان بود انگشت بدهان حیران
شمع و گل و پروانه و بلبل همه جمع اند
                                                       آمریکا 1986

Asheghaneh

Asheghaneh عاشقانه   Amorous

کلام: سیمین بهبهانی | آهنگساز: میدیا فرج نژاد | آلبوم: بادآباد

www.facebook.com/delnavazan.playlist
‎
عاشق نه چنان باید کز غم سپر اندازد
در پای تو آن شاید کز شوق سر اندازد
من مرغک مسکین را هرگز سر وصلت نیست
در قلّه ی این معنی سیمرغ پر اندازد
با عقل بگو اینک، طرحی دگر اندازد
چون خاک مرا یکسر بر باد دهد آخر
این عشق که بر جانم هر دم شرر اندازد
همچون صدف اندر جان پرورده امش پنهان
این قطره که بر دامان مژگان تر اندازد
دل چشمه ی خون گردد وز دیده برون گردد
ترسم چو فزون گردد کاشانه براندازد

طرحی دگر | اشکان کمانگری



پاییز - پری زنگنه - سروده ایرج جنتی عطایی

نگو از گل ، نگو از یخ

که در پاییزم

نگاهم کن ، نگاهم کن

چه درد انگیزم

با من نه گل ، نه آواز

گل مرده آوار برگم

پاییزی ام ، هم فصل مرگم

اگر در شب ، اگر در باد

اگر در اشک می رویم

کدامین باغ کدامین گل

من از پاییز می گویم

اگر مهرم ، اگر خورشید

اگر هم بغض باران

همه عشقم همه بخشش

از اینجا تا بهاران


پریرخ شاه‌یلانی مشهور به پری زنگنه (۱۳۱۸-) در کرمانشاه خواننده موسیقی ایرانی است
.
زندگینامه هنری
ایشان فارغ التحصیل شاخهٔ اپرا از کنسرواتوار عالی موسیقی تهران هستند. تحصیلات مقدماتی خود را در تهران گذراندند و نخستین درسهای آواز را نزد استاد نصرالله زرین پنجه در ردیف آوازهای ایرانی فراگرفتند. سپس به هنرستان عالی موسیقی رفتند. به علت داشتن صدای «لیریکو اسپینتو |Lyrico Espinto» نزد خانم اولین باغچه بان اپرا آموختند و بعد از آن برای تکمیل آموخته‌های خود به کشورهای ایتالیا، آلمان، و اتریش سفر کردند و از چندین آکادمی فارغ التحصیل شدند.

علاوه بر خوانندگی، پری زنگنه در سفر تحصیلی خود به ژاپن، متوجه استعداد خود در هنر گل‌آرایی هم شد و آن را فراگرفت و در بازگشت به ایران نمایشگاه‌های گل‌آرایی نیز برگزار کرد.

در سال ۱۳۵۰ در یک حادثهٔ رانندگی بینایی خود را از دست دادند. اما تنها پس از وقفهٔ کوتاهی به فعالیتهای خود ادامه دادند. صدای ایشان در محافل هنری مهم جهان از جمله تالار الیس تالی در لینکن سنتر نیویورک، هربست در سانفرانسیسکو، دانشگاه هاروارد در بوستون، سل گو در پاریس، هرکولس در مونیخ، و تالارهایی در سرتاسر ژاپن پخش شده است.

مسافرتهای ایشان در سرتاسر ایران به منظور آشنایی با موسیقی محلی ایران بوده است. از اجراهای معروف خانم زنگنه سولیست بودن در سمفونی شمارهی ۹ بتهوون است که توسط ارکستر سمفونی فورت لادردل در فلوریدا اجرا شد. بازسازی علمی ترانه‌های بومی و محلی ایران و اجرای آن به سبک کلاسیک از کارهای شاخص ایشان به شمار می‌رود.

ایشان برای کودکان چندین کتاب تالیف کرده‌اند و مقالات و ترانه‌های متعددی منتشر ساخته اند. فرهنگ جامع «آوای نامها از ایران زمین» که مهمترین نام نامه در زبان فارسی بشمار می‌رود، حاصل عمر ایشان است و تدوین آن حدود پنج سال به طول انجامیده است. از کتابهای دیگر ایشان می‌توان به «پری لالایی ها، سروده‌های پری زنگنه برای همه سالان» و «سخنی به خوشی: حرفهایی بزرگ در کتابی کوچک» اشاره کرد.

ایشان هم اکنون در حال نوشتن کتابی با عنوان «شما هم با من آواز بخوانید» هستند. از فعالیتهای وسیع اجتماعی خانم زنگنه در جهت بهبود وضعیت نابینایان می‌توان به برگزاری کنسرت به نفع سازمانهای فرهنگی نابینایان در سراسر ایران و جهان اشاره کرد. خانم زنگنه عنوان بین‌المللی «سفیر حسن نیت» را دریافت کرده اند و از جمله مسئولیتهای ایشان، ریاست روابط فرهنگی و اجتماعی نابینایان ایران بوده است. در سالهای پس از انقلاب، فعالیت‌های او در ایران به کنسرت‌هایی ویژه بانوان اختصاص دارد.


Pari Zangeneh - Paeez ... پری زنگنه - پاییز

تنها نشسته بودم و بی لبخند
عمری در انتظار شما بودم
یک لحظه خوابم رفت و جا ماندم
من نیز هم قطار شما بودم
بعد از هزار پرسش و واتحقیق
هک کرده اید بر بدنم با تیغ
انقد ساده ام که نفهمیدم
من نقشه ی فرارِ شما بودم
یک عمر زیرِ چکمه یتان مُردم
صورت به سما سیلیتان بردم
پنداشتید احمقم اما من
در فکر اقتدارِ شما بودم
در روزهایِ حمله ی تنهایی
تنها علیه فاجعه جنگیدم
امروز اگر حریم شما امن است
من سیم خاردارِ شما بودم
در من هزار قاصدک تنها
در حسرت نسیم شما مُردن
از من گذشته اید ملالی نیست
از من که در کنارِ شما بودم
این زندگی به مرگ شباهت داشت
پیراهنِ سیاه به تن کردم
هم سوگوار عمرِ خودم بودم
هم اینکه سوگوار شما بودم
من دل شکسته ترکِ وطن کردم
خونین و خسته ترک وطن کردم
سهمی از این شکار ندارم چون
من طعمه ی شکارِ شما بودم
من دل شکسته ترکِ وطن کردم
خونین و خسته ترک وطن کردم
سهمی از این شکار ندارم چون
من خود شکارِ شما بودم

Soogvar Single

Sina Hejazi - Soogvar | سینا حجازی - سوگوار

Ziba Shirazi is an Iranian‐American writer, singer, songwriter and storyteller who left Iran for the United States in 1985. Ziba is the first Iranian female singer-songwriter, that not only wrote all her songs, but also despite all the obstacles she single-handedly produced and promoted her seven albums since 1990. As a writer and music artist, she is best known for her poignant songs and storytelling through poetry. Ziba's compositions blend together flavors of Persian melodies with world music and jazz. Referred to as the ‘Voice of Women' in the Iranian community, Ziba's lyrics are colored by passionate feminist tones, love, compassion and universal human stories. 

In 2009, Ziba created Story & Song, a lyrical storytelling performance, set to live music with video projections featuring stories of Iranian immigrants and their struggles since the Islamic Revolution. This project, which was also the subject of Ziba's Master's thesis in Performance and Communication at California State University in Los Angeles, has been performed across the US and Canada. 

Another one of Ziba's lifetime dreams was achieved in spring of 2014, when she staged her first musical production, Spring Love, at the Los Angeles County Museum of Art. Through her new ongoing projects, Story & Song featuring stories of Iranian immigrants, and Spring Love, a musical love story, Ziba continues to touch audience's heart, crossing cultural gaps with her unique art of storytelling.

Baraye Dokhtaram برای دخترم For my Daughter

Ziba Shirazi

Recent comments

Azadeh

Jvd LtiK

Related tracks