دستتگلی ست جنوبیاز باران نمی کشد منتحرفتمیانه ی نخل است و آفتاب می رویدپندار برفی ما را به خواهشی.زخمتنشان ستیزست با جبهکانسانبه هفت اوج و فرود مانداب شهری ما را کشاکشینوریکه وقت آمدن آوار می شودسقف سیاه…
❤
کی انقدر تونسته بد بخونه شعرو؟
Home
Feed
Search
Library
Download