رسیدم خونه و احساس میکردم باید یه کاری انجام بدم.این پیشنهاد معین(رفیق ۶ ساله ی من)بود که قبل اعزام شدنم پادکست ضبط کنم؛ولی من بیشتر با دلنوشته ارتباط میگرفتم.اما اون شب بعد از این که شیش صفحه ازم جاری شد... به طوری که…
Home
Feed
Search
Library
Download